اکتبر 2, 2023

محمد پالیزوان هستم، 24 ساله. اصالتا تهرانی و ساکن استانبول. دانشجوی فوق لیسانس برنامه نویسی رشته نرم افزار.
من با وزن اولیه‌ی 120 کیلو شروع کردم و الان با رژیم دکتر کرمانی به وزن 80 کیلو رسیدم.
بچه که بودم خیلی لاغر بودم. ولی از یه سنی شروع کردم به خوردن فست فود و اون هم بیش از حد. بیشتر علت چاقیم هم همین فست فود بود.
یه بار که دکتر رفته بودم، برام ام آر آی تجویز کرد و بعد عکسش رو بهم نشون داد و گفت اوه اوه خیلی وضعت خرابه. ببین این چربی‌ها دور قلبت رو گرفته و باید حتما رژیم بگیری وگرنه زندگی ناسالم و عمر کوتاهی خواهی داشت.
راستش خودمم دیگه از اضافه وزن خسته شده بودم. لباسایی که دلم می‌خواست رو نمی‌تونستم بپوشم. رفتم خودمو تو آینه نگاه کردم. به خودم گفتم بسه دیگه تا کی می‌خوای بخوری و بخوابی. تصمیمتو بگیر و برای همیشه از این چربی‌ها خلاص شو.
هرچند از خودم دیگه بدم اومده بود، ولی یکی دو سال طول کشید تا تصمیم قطعی برای رژیم بگیرم.
مادرم بارها و بارها رژیم‌های مختلفی رو بهم معرفی کرد. هر روز توی یه کلینیک بود که منو یه جوری لاغر کنه. یکی می‌گفت باید فقط سبزیجات بخورم. یکی می‌گفت باید فلان غذا رو بخورم یا یه روز فقط باید ماست بخورم. ولی هیچ کدومشون رو دوست نداشتم.
یه روز داشتم توی اینستاگرام می‌چرخیدم که یکی از پست‌های پیج دکتر کرمانی نظرم رو جلب کرد. برام جالب بود مطلبش. بهش علاقه مند شدم.
احساس کردم این همون رژیمیه که با شرایط روحی و جسمی من سازگاره و می‌تونم باهاش وزن کم کنم. رفتم توی سایت دکتر کرمانی و ثبت نام کردم.
بعد از اینکه ثبت نام کردم برای رژیم، از توی لیست‌های غذایی، رژیم پرپروتئین رو انتخاب کردم، چون عاشق پروتئینم. روز اول به همون روالی که توی برنامه‌م بود صبحانه رو خوردم. بعد هم میان وعده و بعدش هم وعده‌های دیگه. راستش دیدم که اصلا گرسنه‌م نشد در طول روز.

صحبت‌های محمد پالیزوان را از زبان خودش بشنوید:

انقدر تعداد وعده‌های غذایی رژیم دکتر کرمانی زیاد بود که اصلا گرسنه نمی‌شدم. از روز دوم، پیاده روی رو هم که توصیه شده بود توی برنامه شروع کردم.
یکی از خوبی‌های رژیم دکتر کرمانی این بود که نیازی به درست کردن وعده‌ی جداگانه نداشت. یعنی همون غذایی که مادرم برای همه درست می‌کرد رو منم می‌خوردم و زحمت اضافه‌ای براشون درست نکردم.
همه چی توی رژیمم بود؛ اینطوری نبود که بخوام فقط مرغ یا فقط گوشت بخورم. قرمه سبزی بود، پیتزا بود. همه چیز بود. خلاصه هیچ محدودیت غذایی نداشتم و این برای من که انقدر خوش خوراک بودم خیلی خوب بود.
حتی وقتی با دوستام می‌رفتیم بیرون و من پیتزا سفارش می‌دادم، تعجب می‌کردن و بهم می‌گفتن: “محمد! مگه تو رژیم نداری؟ چطوری پیتزا می‌خوری؟” و من با غرور بهشون می‌گفتم من همه غذایی توی رژیمم هست.
همین تنوع غذایی بالا، تغییراتی که از خودم توی آینه می‌دیدم و انرژی مثبتی که از دوستام می‌گرفتم، انگیزه‌م رو چند برابر می‌کرد و باعث می‌شد با اراده‌ی بیشتری به رژیمم ادامه بدم.
بعد از رژیم خیلی تغییر کردم؛ هم از نظر روحی و هم جسمی. قبل از رژیم، همش لباسای گشاد می‌پوشیدم که شکمم معلوم نشه و همین روحیه‌م رو خیلی خراب کرده بود.
تو دوران چاقی، خیلی آدم تنبلی بودم و همش توی خونه می‌موندم، چون دلم نمی‌خواست تو جامعه باشم و یه جورایی افسردگی گرفته بودم.
از نظر جسمی هم خیلی خیلی تغییر کردم. فکر کن با این سن و سال کمم کمرم درد می‌کرد و کبد چرب داشتم، ولی بعد از اینکه لاغر شدم، هم کمرم خوب شد، هم آزمایش دادم، دیدم کبدم هم بهبود پیدا کرده بود و این برام خیلی باارزش بود.
بدتر از همه اون توده چربی بود که سمت راست پهلوم جاخوش کرده بود و من موقع چاقی اصلا متوجهش نشده بودم. ولی وقتی لاغر شدم این توده تازه خودش رو نشون داد و باعث شد من متوجه یه بیماری پنهان توی بدنم بشم و درمانش کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *